دخـــــــــــــــتــــــــــــــرانــــــــــــه
دخـــــــــــــــتــــــــــــــرانــــــــــــه

Bedoneshrh

Home |TW| Profile |TW| Daily |TW| Design

زورکی نخند عزيزم ، ميدونم اومدی بازی

نميخوام اين آخرين ، بازی زندگيم ببازيم

خودتو راحت کن و ، فکر کن که جبران گذشته اس

از منم ميگذره اما به دلت چاره نسازی

اومدی بشکنی بشکن ، از من ساده چی مونده قبل تو هر کی بوده ، تموم تار و پود سوزونده


تو هم از يکی ديگه سوختی ميخوای تلافی باشه

بيا اين تو و دلو .... باقی احساسی که مونده

دل ما اونقده پاره س ، موندنش مرگ دوباره س

آسمون سينه ما ، خيلی وقته بی ستاره س

همينی که باقی مونده ، واسه دلخوشی تو بشکن

تيکه تيکه هامو بردن ، آخرينشم تـــو بکن

 

نمیخوام بگذره عمری ، خسته شی واسه فريبم

يقتو نميگيره هيچکس ، آخه من اينجا غريبم

بزنو برو عزيـزم ، مثل هر کس که زد و بـرد

طفلی اين دل که هميــشه ، به گناه ديگرون مــــــــرد

نفرتت رو از غريبه ، سر يک غريب خراب کن

خنده کوتاهمم رو ، بيا گريه کن عذاب کن

مهمم نيست که چه جرمی، يا گناهی اين سزاشه

باقی دلم يه مشت خاک، همينم ميخوام نباشه........


عقده های يک شکستو ، خالی کن سر دل من


ديگه متروک مونده واست ، خاک پير ساحل من

از نگاهات خوب می فهمم ، که تو فکرت يک فريبه

بازی بسه پاشو بشکن ، من غريبو تو غريبــــه

 

آره تو راست می گی ...عشق من به تو فقط يه خياله ...

 

 

 

 

شبه و تو خلوت اون ، همه قصه ها رو باختم

 

همه خوابن زیر کرسی ، ولی من بهار رو باختم

 

 

واسه این ساعت سنگین ، فال عاشقی می گیرم

 

می زنه مثل همیشه ، من این ادعا رو باختم

 

 

یاد لحظه ای که غمها ، می شینن رو پشت بومت

 

زدم از مزرعه بیرون ، همه دیارو باختم

 

 

توی یک بازی حساس ، جلو فانوسک شبها

 

شب تا صبح برنده بودم ، دم صبح خدا رو باختم

 

 

شبه و تو خلوت اون ، تو نشستی چش تو چشمام

 

تو نگو ، خودم می دونم ، بازم این قمارو باختم

 

 

 

 

این روزا عادت همه، رفتن و دل شکستنه

درد تموم عاشقا، پای کسی نشستنه

این روزا کار آدما دلای پاکو بردنه

بعدش اونو گرفتنو ، به دیگری سپردنه

این روزا سهم عاشقا، حسرت بی وفاییه

جرم تمامشون فقط لذت آشناییه

این روزا آدما دیگه، تو قلب هم جا ندارن

مردم دیگه تو دلهاشون، یه قطره دریا ندارن

این روزا قصه ها همش، قصه دل سوزوندنه

خلاصهء حرف همه، پرزدن و نموندنه

جنس دلای آدما، این روزا سخت و سنگیه

فقط توی نقاشیا، دنیا قشنگ و رنگیه

مردم ما به هم دیگه، فقط زود عادت میکنن

حقا که بی وفایی رو خوبم رعایت میکنن........

 

 

 

 

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای اشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

 

 

 

 

 

 

هر شب وقتی که ماه درمیاد من سعی می کنم به اون نگاه کنم

می دونی چرا

چون احساس می کنم تو هم داری به اون نگاه می کنی و اونوقت دلم به این خوشه که نگاه ما یه جایی تلاقی می

کنه !

 

 

 

 

 

آنکه عاشق تر است آرام تر از دیگران از کنارت می گذرد

خدا چنان آرام و همیشگی در کنارت حضور دارد که...

حتی حضورش را حس نمی کنی

خدا از همه عاشق تر است.

 

 

 

 

 

سعي کن هميشه تنها باشي چرا که تنها به دنيا ميآيي و تنها ميميري ،

 

 سعي کن خانه عشق را درک کني زيرا آنقدر عظيم است که تقوا و هستي را نابود ميکند

 

 ، سعي کن خانه عشق خالي از وجود باشد چون اگر عشق در آن نفوذ کرد به ويرانه هاي آن

 

 رحم نمي کند اما اگر عاشق شدي تنها يک نفر را دوست بدار و تنها براي يک نفر گريه کن .

 

 اگر در اختيار من بود از روزهاي زندگي تنها يک روز را نابود مي کردم ،

 

 روزي که سرنوشت من قلم زده شد، آري روز تولدم

 

 

 

 

داستان عشق و  د يوانگی 

زمانهای قديم وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود فضيلتها و تباهی ها دور هم جمع

شده بودند.

ذکاوت! گفت : بياييد بازی کنيمٍ ، مثل قايم باشک

 

ديوانگی ! فرياد زد:آره قبوله ، من چشم ميزارم

 

چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد همه قبول کردند.

 

ديوانگی چشم هايش رابست و شروع به شمردن کرد!!

 

يک..... دو.....سه ...

 

همه به دنبال جايی بودند تا قايم بشوند

 

نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.

 

خيانت داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

 

اصالت به ميان ابرها رفت و

 

هوس به مرکززمين به راه افتاد

 

دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت ، به اعماق دريا رفت !

 

طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.

 

حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق .

 

آرام آرام همه قايم شده بودند و

 

ديوانگی همچنان می شمرد:هفتادوسه،...... هفتادو چهار

 

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

 

تعجبی هم ندارد قايم کردن عشق خيلی سخت است.

 

ديوانگی داشت به عدد 100 نزديک می شد

 

که عشق رفت وسط يک دسته گل رز و آرام نشست

 

ديوانگی فرياد زد، دارم ميام، دارم ميام

 

همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود!د

 

بعدهم نظافت را يافت و خلاصه نوبت به ديگران رسيداما از عشق خبری نبود.

 

ديوانگی ديگر خسته شده بودکه حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت :عشق در

آن سوی گل رز مخفی شده است.

 

ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه  از درخت کند و آنرا با قدرت تمام داخل گلهای رز فرو کرد .

 

صدای ناله ای بلند شد .

 

عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد، دستها يش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين

انگشتانش خون می ريخت.

 

شاخه ی درخت چشمان عشق را کور کرده بود.

 

ديوانگی که خیلی ترسیده بود با شرمندگی گفت

 

حالا من چکار کنم؟ چگونه ميتونم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نيست دوست من، تو ديگه نميتونی کاری بکنی ، فقط ازت خواهش

 

می کنم از اين به بعد يارمن باش .

 

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم .

 

واز همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق

 

سرک می کشند!

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





| برچسب:, | 22:32 | sina

Template World


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:







>

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 373
بازدید کل : 23108
تعداد مطالب : 495
تعداد نظرات : 127
تعداد آنلاین : 1

کد پیغام خوش آمدگویی    

سوسا تم