مـن و تـو
قطاری که

از بین من و تو می گذرد

کش آمده است!

انگار

تمام واگن های جهان را

به آن بسته اند

چه سرنوشت شومی!

حرف هایی که قرار بود

به هم بزنیم

از یاد برده ایم

و گل ها

در دست هایمان خشکیده اند.


.
.
.
.
رسول یونان

نويسنده : sina


مـن و تـو
قطاری که

از بین من و تو می گذرد

کش آمده است!

انگار

تمام واگن های جهان را

به آن بسته اند

چه سرنوشت شومی!

حرف هایی که قرار بود

به هم بزنیم

از یاد برده ایم

و گل ها

در دست هایمان خشکیده اند.


.
.
.
.
رسول یونان

نويسنده : sina


کآش
کاش شعری داشتم

غمگین نبود

زبانی داشتم

زمان نداشت

گذشته می گذشت از من

تنها حال تو را می پرسیدم

و تو

حال مرا می فهمیدی.

.
.
.
.
شهاب مقربین

نويسنده : sina


کآش
کاش شعری داشتم

غمگین نبود

زبانی داشتم

زمان نداشت

گذشته می گذشت از من

تنها حال تو را می پرسیدم

و تو

حال مرا می فهمیدی.

.
.
.
.
شهاب مقربین

نويسنده : sina


اتفـــــاق
اتفاق نبود

آنچه افتاد؛

من بودم!

سقوط آزادی داشتم،

از چشمانت.

.

.

.

مهران  پیرستانی


نويسنده : sina


اتفـــــاق
اتفاق نبود

آنچه افتاد؛

من بودم!

سقوط آزادی داشتم،

از چشمانت.

.

.

.

مهران  پیرستانی


نويسنده : sina


جسـارت

جســــــــــــــــارت مـی خـواهـد

نـزدیـک شــدن

بـه افـکـار دختـــری

کـه روزهـا

مــردانـه بـا زنـــــدگـــــــی مـی جــــــــنگـد

امـــــــا . . .

شــــــب هـــا

بالــــشـش از هـق هـق هـای دخـترانـه

خـیس اسـت !!!

 


نويسنده : sina


جسـارت

جســــــــــــــــارت مـی خـواهـد

نـزدیـک شــدن

بـه افـکـار دختـــری

کـه روزهـا

مــردانـه بـا زنـــــدگـــــــی مـی جــــــــنگـد

امـــــــا . . .

شــــــب هـــا

بالــــشـش از هـق هـق هـای دخـترانـه

خـیس اسـت !!!

 


نويسنده : sina


باران

از چشم یا آسمان

فرقی نمی‌کند

باران وقتی بر زمین افتاد

دیگر باران نیست

 


نويسنده : sina


باران

از چشم یا آسمان

فرقی نمی‌کند

باران وقتی بر زمین افتاد

دیگر باران نیست

 


نويسنده : sina